پدر و مادر جوان روستایی تجربه ی سه نفره شدن خانوادشون با سختی توام میشه و همراه نوزاد کوچکشون که عارضه ی قلبی داره و تنها راه درمانش عمل جراحی با هزینه بالاست، در تهران بزرگ بدنبال درمان بودند.

با توجه به شرایط اقتصادی ضعیف و دور بودن محل زندگی از پایتخت، خانواده بر سر دوراهی قرار میگیرند. یه راه که به هر دری بزنند برای تامین هزینه و راه دوم درد کشیدن کودک و پیر شدن زودهنگام پدر و مادر بر اثر غصه فرزند.

پدر وقتی متوجه هزینه عمل میشه با حالی دگرگون و ناامید از همه جا به خلوت خودش با خدای خودش پناه میبره و متوسل به مددکاری بیمارستان میشه.

خداوند مهربان بنیاد نیکان یاس رو مفتخر میکنه به آشنایی با این خانواده و شانس قرار گرفتن کنارشون…

پیگیریها شروع میشه و به یاری خدا و حمایت شما همراهان عزیز و همیشه حاضر به یاری، هزینه جراحی محمد صدرای معصوم پرداخت و عمل با موفقیت به پایان میرسه.

مراقبتها و ویزیت های پایانی در حال انجام است تا به امید حق این خانواده سه نفره بدون کاستی و غصه ای به روستای با صفاشون برگردند و زندگی رو با شادی ادامه دهند.

خانه مهر یاس، مرکزی برای دلگرمی و امید…

کیانا دختر بچه مهربان بیمار اهل روستایی در شیروان در بیمارستان بدلیل نقص سیستم ایمنی بدن و برای پیوند مغز استخوان بستری شد.

هزینه بسیار بالای عمل پیوند مغز استخوان پدر رو مجبور کرد تمام زمین های کشاورزی رو که تنها منبع درامدشون بود به قیمت شصت ملیون بفروشه و برای برگردوندن زندگی به کودک دلبندشون خرج کنه. هزینه پرداخت شده تازه دو سوم از کل مخارج رو تامین میکرد، تحمل محیط بیمارستان و شرایط سخت خانواده یکسال بطول انجامید.

بعد از آشنایی خانواده با موسسه نیکان یاس و شنیدن شرایط سختشان با تمام قدرت به پشتیبانی و حمایت برخاستیم و تا اخرین مرحله درمان کنارشان ماندیم.

بنیاد یاس بهمراه کادر پزشکی بیمارستان علی اصغر، کمک های بی دریغ جناب دکتر زنوزی و دیگر عزیزانی که مشتاق یاری بودند، ادامه ی راه مداوای دختر کوچکمان را بعهده گرفت.

با لطف خدا و مساعدت دانشگاه علوم پزشکی عمل پیوند مغز استخوان که از برادر کیانا گرفته شده بود با موفقیت انجام شد.به امید سلامت کامل، کیانای قصه ی ما بهمراه خانواده به روستای خودشون بدرقه شد…

درسته پدر کیانا با تحصیلات کم درامدی جز زمینهای کشاورزی نداشت اما بخاطر سلامت فرزندش از منبع درامدش گذشت.

همکاری عزیزانی که در این مهم کیانا و خانوادش رو تنها نذاشتن جای تقدیر و تحسین ویژه داره. به امید روزهای زیبا و زندگی شیرین و سرشار از سلامت برای دختران و پسران سرزمینمان.

آراد نوزادی است که با مشکلات سخت بدنیا اومد، نفسهای به شماره افتاده و ریتم تپش قلبش چیزی غیر از ریتم عادی و معمولی رو نشون میداد. تشخیص پزشک مربوطه مشکل قلبی و روده ای باهم بود در دو ارگان مهم و حیاتی بدن…

نوزاد حتما بدون فوت وقت باید مورد عمل جراحی قرار میگرفت. مادری که باید با شیر دادن به فرزندش آرامش رو در وجودش جاری کنه تا ادامه زندگیش تضمین بشه حالا باید به همراه همسر زحمتکش با درامدی فصلی و موقتی رنج کودک دلبندشون در سلول سلول تن و روحشون حس کنند و انقدر باید قوی باشند تا بتونن با سختی راه که وضعیت ضعیف اقتصادی چاشنی رنجش رو بیشتر میکنه بجنگن و شکستش بدن.

نوزادی که دوران طفولیت رو در هوای بکر و طبیعت زیبای روستایی در خرم اباد باید سپری میکرد، از همون بدو ورودش به دنیا کوله باری از درد و بیماری رو بدوش میکشید، با تمام اوضاع لبخند شیرین کودک امید پدر و مادر رو برای نجات بیشتر میکرد.

با صلاحدید پزشک باید کودک به بیمارستانی در تهران منتقل میشدتا بهتر بتونند به مداوا و جراحی طفل بپردازند. هزینه های جانبی که کم از هزینه خود جراحی نداره، دل دردمندشون رو بیشتر میلرزوند.

اینجا بود که بنیاد یاس وظیفه خودش رو مشخص دید تا وارد بازی روزگار بشه و امید رو به نمایندگی حامیان به خانواده آراد انتقال بده. بعد از مراحل مقدماتی، عمل جراحی قلب و روده با موفقیت به پایان رسید و آراد زندگی جدیدی رو با دغدغه کمتر شروع کرد. گل پسر قصه نیکان یاس به همراه خانواده به روستای زیبای خودشون برمیگردن تا ادامه مسیر حیات رو با سلامت بیشتر تجربه کنند.

امیدواریم بنیاد یاس باغچه ای باشد که هر حامی با کاشتن بذری از سخاوت، درخت تنومندی برویاند با حلاوت در دل هموطنان یاری طلب.

وعده ی دیدار خانه ی مهر یاس…

قصه واقعی امروز ما، قصه ی دختریه از ایلام، دختری که تازه وارد شش سال شده اما به اندازه ی شصت سال درد کشیده و مزه ی تلخ بیماری رو با گوشت و خونش چشیده…

فاطمه دختری قوی که تا آخرین مرحله بیماری پیش رفت و بالاخره بدنش به پیوند مغز استخوان جواب داد.

به کمک حامیان نازنین نیکان یاس و مساعدت مسئولین بیمارستان، فاطمه که به بیماری نقص سیستم ایمنی مبتلا بود تحت عمل قرار گرفت و پروسه پیوند مغز استخوان آغاز شد.

هزینه سنگین مراحل عمل از یک طرف، دور بودن از مرکز و مشکل مالی خانواده مظلوم و ساده دل فاطمه، نداشتن جا و مکان در پایتخت از طرفی، همه و همه دست به دست هم داده بودند که فاطمه رو از ما بگیرند اما وقتی نگاه امیدوار فاطمه و پاکی دل تک تک اعضای خانواده و از همه مهمتر لطف حق، دلهای بخشنده ی شما عزیزان رو به واسطه ی یاس گره زد به معصومیت این فرشته ی کوچولو قصه ما، تموم سنگ های سر راه، یکی یکی برداشته شد و راه را هموار کرد برای زندگی راحت تر…

دلخوشی فاطمه این روزها وجود پدر و مادر در کنارشه اما از پشت پنجره اتاقش، پدری که پشت شیشه اتاق لبخند داره و دخترش رو میخندونه اما پشت دیوار که میره حیرون و پریشون اشک میریزه و از موهای گره در گره دخترش که حالا دیگه روی سرش نیستن با خودش نجوا میکنه…

فاطمه با نگاه امیدوار از پنجره اتاقش به بیرون، منتظر روزهای خوش زندگیشه.

تبریک میگم شراکت تک تک عزیزانی که با بخششون در این انتظار شیرین سهیم شدند.

ناچیز عشق ببخشیم، کرور کرور شیرینی سلامت همنوعانمان رو بچشیم…

اتفاقات اخیر باعث تخریب خیلی از منازل شد، خیلی از خانه ها خالی از سکنه و خیلی از هموطنانمون آواره و بی خانمان شدند.

بعد از دریافت مجوز از هلال احمر، یاس با پشتیبانی و همکاری حامیانش وظیفه انسانی خودش را در حد توان، در این خصوص بکار گرفت. بعلت کم بودن جا و مکان، با هماهنگی قبلی، دانشگاه علمی کاربردی فاطمی، مکان مناسبی جهت بسته بندی اقلام در اختیارمان قرار داد…

با توافق مدیریت، در محوطه دانشگاه، اقلام خریداری شده از جمله لوازم بهداشتی که شامل شامپو، صابون، مایع دستشویی، دستمال کاغذی، نوار بهداشتی و پوشک بچه و دارو و مواد غذایی که شامل برنج، عدس، لوبیا، نخود، ماکارونی، سویا، رب، چای و قند و همچنین پوشاک که شامل کفش و شلوار بود، بصورت بسته های مصرفی خانوار درامد و تعداد سیصد بسته از صبح تا ساغت یازده شب، بسته بندی، آماده، بارگیری و ارسال شد.

این امانتی ها به منطقه سیل زده معمولان ارسال شد.گروهی که برای اهدای بسته های حمایتی به منطقه رفته بودند، چادر به چادر بسته ها را دقیق و بی کم و کاست به مقصد رساندند.

لبخند مادرانی که از سر دلسوزی برای رنج کودکانشان، مزه تلخی گرفته، کودکانی که به امید روزهای روشن لبخندشان بروی لبشان خشک شده، پدرانی که از سر تا پا در گل مانده اند تا خانه هایشان را از زیر اوار گل بیرون بکشند، مارا به ادامه انجام وظیفه موظف کرد…

زمان تحویل اقلام نجوای عزیزانی رو شنیدیم که با حزن از خداوند طلب خیر و روزی و برکت میکردند برای شمایی که به ما اعتماد کردید و واسطه مان قرار دادید برای اهدای لبخند بر لبهای ترک خورده و دلخوشی به دلهای گل گرفته…

امید که با لایروبی و پاک شدن خانه های عزیزان هموطن از مشکلات پیش آمده، دست همت در دست هم دهیم برای آبادانی بیشتر تکه ای از میهن غیور پرورمان…

وعده دیدار خانه مهر یاس…

طبق دستور مسئولان قضایی کشور، هرگونه جمع آوری کمک های مردمی برای استانهای سیل زده جز از طریق موسسات مورد تایید هلال احمر و کمیته امداد ممنوع میباشد.

با توجه به مراودات و فعالیت های خیریه نیکان یاس با هر دو سازمان محترم، مجوز فعالیت در این حوزه هم در اختیار این بنیاد، قرار گرقته است.

گزارشات تکمیلی در جهت ارسال اقلام ضروری به مناطق سیل زده متعاقبا اعلام میگردد.

دومین عمل هلیا روی دست چپش با موفقیت به پایان رسیده و هلیا طعم شیرین سلامتی هر دو دست رو میچشه…

هلیای پنج ساله ی خانه ی مهر یاس با حمایت حامیانش دوباره دل به دریا زد و تجربه رفتن به اتاق عمل رو به جون خرید تا شیرینی بعد از عمل رو به همه ی ما و خانواده ی نگرانش هدیه بده.

فرشته کوچولوی ما حالا با اعتماد بنفس بیشتری پا از بیمارستان بیرون میزاره، هرچند امانت الهی کمی خدشه دار شده بود اما به همت عزیزانی که درد رو میفهمن سلامت دوباره به این عزیز برگشت. انشالله که هلیای عزیز امانت دار خوبی باشه و ازین ببعد مراقب دستان ظریفش باشه تا هیچ آسیبی نبینه…

امید که دستان کوچکش، ید توانمند بخیری باشه برای گرفتن دستانی ناتوان و کودکان میهنمان بدون هیچ کاستی بتوانند قله های موفقیت و بهروزی را با سلامت کامل فتح کنند…

دستان پر مهرتان توانمند…

وعده ی بذل نیکی، خانه ی مهر یاس …

عیدی و هدیه همیشه واسه همه شادی بخشه، نه به سن و سال مربوطه و نه به بزرگی و کوچکی هدیه چراکه ارزش معنوی و احساسی اون انقدر بالاست که قابل قیاس با ارزش ریالی آن نیست. وقتی این هدیه برای شخص مورد نظر وسیله ای باشه که نیازش رو هم برطرف بکنه دیگه نور علی نور میشه…

اتفاق دلچسب امروز، خرید و تقدیم تبلت برای دو کودک عزیز اتیسمی بعنوان عیدی در کنار بسته عیدانه است.با توجه به شرایط اقتصادی بد خانواده و معلولیت و ازکارافتادگی  پدر و همینطور حساسیت موضوع که نیاز به وسیله آموزشی مدرن برای یادگیری فعالیت ذهنی و رفتاری وجود داره و همینطور خواست خود بچه ها، در واقع یک تیر و دو نشان شد.

هم وسیله ای برای پر کردن اوقات فراقت و هم وسیله ای اموزشی کودک اتیسمی و هم براورده کردن آرزوی دو برادر در شب سال نو…

هدیه ای که خنده رو لب کودکانمون اورد و دل پدر رو شاد کرد و ما رو هم ذوق زده این خوشحالی کرد.

به امید روزی که یادمون نره تمام بندگان خدا همونطوز که نزد خودش عزت و احترامشون محفوظه باید برای ما هم عزیز و محترم شمرده بشن…

روز ورود هلیا و خانوادش به یاس از خاطر هیچکدوم از ما پاک نمیشه، ناامیدی خانواده ی هلیا بعد از اطلاع از شرایط و قول پیگیری و مشارکت به امیدواری تبدیل شد و شیرینی خاصی به این پرونده داد…

وقتی هلیای کوچک با چشمانی امیدوار و لبخند شیرین روی لب، پا از موسسه بیرون میگذاشت میشد برق امید رو در چشمان پدر و مادرش دید …

هلیا وقتی فهمید یکی دیگه از دختران یاس که هم نامشه و دستش سوخته بود، جراحی کرد و به سلامت به خونه برگشت خیلی ذوق کرد و از ما خواست حتما گزارش وضعیت درمانش رو در سایت بزاریم.

پدر هلیا کارگر روزمزد و مادر بیمار و خانه دار هستند، متاسفانه هلیا مبتلا به CGD است که نوعی سرطان خون و نقص سیستم ایمنی بدن است. تشخیص متخصص مربوطه پیوند مغز استخوان و برای انجام این تزریق نیاز به ازمایش hla بود. بدلیل سن پایین هلیا و کاهش ریسک پیوند و کم کردن خطای ازمایش، بانک پیوند مغز استخوان ازمایش مربوطه رو برای آلمان ارسال میکند و آزمایشگاه آلمان بصورت تقریبا رایگان این ازمایش رو انجام میدهد.

هزینه این ازمایش که درواقع فقط هزینه ارسال در شرایط خاص به آلمان است 470 یورو میشود که البته با ارز دولتی محاسبه میشود.

بعد از انجام کارهای اداری با اتکا به حامیان بزرگوار این پرداخت انجام شد و کارهای مربوط به ازمایش و ارسال در حال انجام و پیگیری میباشد.

خداروشکر این هلیا هم به لطف خدا در پروسه درمان و سلامت قرار گرفته است.

روزای پایان سال روزای پر رنگ تری از روزای دیگه ی سال رو تجربه میکنیم، رنگای تخم مرغ رنگی، سبزی سبزه های کاشته شده، درختهایی که سر شاخه هاشون یا با شکوفه های سفید و رنگارنگ پوشیده شده یا با برگ های ریز و درشت سبز، همه و همه خوش خبری را پیام میدن…

خبرایی از رنگ نو نوار شدن، از نو بر تن کردن رخت شادی، رخت عید …

بچه ها دلشون خوشه به عیدیای عید، لباسای خوشگل، بزرگترا دلخوش سفره های با برکت  برای پذیرایی و خوش کردن دل بچه ها. این وسط هستن افرادی که غیر از بچه های خودشون و سفره های خودشون حواسشون به خانواده هایی هست که انتظار دارن ولی منتظر نیستن، خبرها رو میشنون ولی بیخبرن، بچه هایی که این روزهای سال رو مثل روزهای تکراری قبل و روزهای بعد میگذرونند…

اما اونی که حواسش جمعه میدونه چطوری دل این خانواده ها رو گرم کنه، روزهاشون رو از تکرار دربیاره، براشون خاطره بسازه و خوش خبری اخر سال رو براشون به ارمغان بیاره حتی با یه هدیه کوچیک…

یاس و حامیان گرانقدرش بزای خانواده هایی که منتظر بودن خبر دار، بسته های عیدانه ای شامل پوشاک بچه ها، بسته  های غذایی شامل برنج، مرغ، گوشت، رب، روغن، ماکارونی، سویا، حبوبات، پنیر، شکلات، چای، قند و شکر در نظر گرفته تا بتونن نوروز رو به شادی کنار هم بگذرونن…

چخوب میشد از فرصت های پیش امده نهایت استفاده رو ببریم و خبر رسان عید باشیم برای چشمان منتظر و دلهای پاک همنوعانمان…